معنی پول مجارستان

حل جدول

پول مجارستان

فورینت


واحد پول مجارستان

فورینت


پایتخت مجارستان

بوداپست


همسایه مجارستان

اتریش، اسلواکی، رومانی، صربستان، کرواسی و اسلوونی


پایتخت مجارستان

بوداپست


مجارستان قدیم

هنگری


روستای مجارستان

ینو

لغت نامه دهخدا

مجارستان

مجارستان. [م َ رِ] (اِخ) یاهنگری که مجارها آن را «مجیار نپکوزتارساساگ » نامند. یکی از کشورهای اروپای مرکزی است که در مشرق اتریش واقع است و از شمال با چکسلواکی، از جنوب با یوگوسلاوی و رومانی و از مشرق با رومانی و شوروی هم مرز است. 93300 کیلومتر مربع وسعت و 10256000 تن سکنه دارد و پایتخت آن بوداپست است. این کشور در کنار رود دانوب واقع است و غالب کوههای این سرزمین از کوههای آتشفشانی خاموش است. قسمتی از این کشور هنوز هم براساس اقتصاد کشاورزی اداره می گردد. محصول آنجا پنبه، گندم، ذرت، چغندر قند و شراب است. در امر دامداری به تربیت گاو و خوک توجه دارند و بعلت وجود معادن زغال سنگ و آهن صنعت ذوب آهن آنجا پیشرفت دارد و در صنایع نساجی و شیمیائی هم فعالیت دارند و بعلت متمرکز شدن صنایع در بوداپست تمرکز جمعیت در این شهر قابل توجه است. این سرزمین از قرن اول تا سوم میلاد مسیح محل زندگی «سلت ها»، «داس ها»، «سارماتها» و «رمنها» بود، و هونها در قرن پنجم میلادی و «لومباردها» در قرن ششم باین سرزمین روی آوردند. «آوارها» در سال 568 م. به تأسیس امپراتوری در این سرزمین توفیق یافتند که در سال های 791-796 این امپراتوری بوسیله شارلمانی سقوط کرد و در سال 896 «مجیارها» در این سرزمین زیرفرمانروایی «آرپاد» استقرار یافتند و علی رغم ضعف قوا در سال 955 در مقابل اتون اول پادشاه ژرمن مقاومت کردند. در سالهای 972-997 م. به رهبری ژزا و در سالهای 997-1038 به رهبری اتین اول تشکیلات اجتماعی خود را نظام دادند. سلسله ٔ آرپاد در سال 1301 م. منقرض شد و گروهی از پادشاهان خارج پشت سر هم به سلطنت مجارستان رسیدند. بعد از جنگ «موهاکس » در سال 1526 قسمت بزرگی از کشور مجارستان بدست ترکها افتاد. در قرن هفدهم تمام مجارستان بدست هابسبورگ افتاد. در قرن هیجدهم کوشش هایی برای متمرکز کردن امور اداری و همچنین ژرمنی ساختن مردم آنجا بعمل آمد. در قرن نوزدهم مجارستان استقلال خود را به دست آورد ولی در سال 1848 در مقابل موج کاپیتولاسیون شکست خورد ولی در سال 1867در امور اداری به استقلال وسیعی نائل گردید و نوعی حکومت دوگانه در آنجا وجود داشت که آن را «اتریش هنگری » می نامیدند و این وضع تاسال 1918 ادامه داشت. در 16 نوامبر 1918 مجارستان حکومت جمهوری خود را اعلام داشت ولی بر اثر اقدامات کمونیست ها در ماههای مارس و اوت 1919 مجارستان بدون حکمروا ماند و در نتیجه در سالهای 1920-1945 تحت اداره ٔ نایب السلطنه قرار گرفت وبر اساس قرارداد تریانون (1920) سرزمین مجارستان به دو سوم تقلیل یافت. در سال 1938 تحت نفوذ دست راستی های طرفدار نازیها قسمتی از اسلواکی و در سال 1939 مقداری از اوکرائین و در سال 1940 دو سوم ترانسیلوانی ضمیمه این سرزمین گردید ودر مرز آلمان قرارگرفت. در سال 1944 با همدستی روسها بر ضد آلمان وارد جنگ شد و در سال 1945 با بحران شدید مالی روبرو گردید. جمهوری مجارستان از سال 1946 م بتدریج بدست کمونیست ها افتاد و در سال 1949 حکومت کشور را جمهوری توده ای اعلام نمودند. در سال 1952 راکوزی دبیرکل حزب کمونیست بریاست دولت رسید و پس از ماجراهای مختلف و دخالت روسها به درخواست کادار از سال 1960 تا حدی آزادی به مردم داده شد. (از لاروس).


پول

پول. (اِخ) پاولوس. پاولو. رجوع به این دو کلمه در قاموس الاعلام ترکی شود.

پول. (اِ) از پهلوی پوهل. پُل. قنطره. جسر. و به این معنی درزبانهای ایرانی بسیار کهنسال است. طاق و سقف گونه ای که بر رودی یا نهر و مادی بر عرض آن بندند گذشتن مردم و چارپایان را. کرپی (در تداول مردم قزوین و ظاهراً ترکی باشد): و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان میگذشتند. (ترجمه ٔ بلعمی تاریخ طبری).
خردمند گوید که هست این جهان
یکی پول بر راه و ما همرهان.
ابوشکور بلخی.
یکی پول دیگر بباید زدن
شدن را یکی یک بباز آمدن.
فردوسی.
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده بپول چنیور جواز.
عنصری.
و آن پول سدیور ز همه باز عجبتر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا.
عنصری.
بگذرد زود بیکساعت ازپول صراط
بجهد باز بیک جستن از کوه خراز.
منوچهری.
بروزت شیر همراه و بشب غول
نه آبت را گذر نه رود را پول.
(ویس و رامین چ کلکته ص 121).
بدانی که انگیزش است و شمار
همیدون بپول خنیور گذار.
اسدی.
بپول خنیور که چون تیغ تیز
گذار است و هم نامه و رستخیز.
اسدی.
چو پولی است زی آن جهان این جهان
بر او عبره ما را و ما کاروان.
اسدی.
چو پولی است این مرگ کانجام کار
برین پول دارند یکسر گذار.
اسدی.
و در زیر پول تکان بگذرد (رود طاب) و ریشهر را آب دهد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 150). و پولی بر آن رود است یک نیمه شهر که ازین جانب رود است بر کوه نهاده ست. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 139). و از آثار او [شاپور] در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پولها که یاد کرده آید او بنا کرده است. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72). و رودی عظیم که آن را نهر طاب گویند و منبع آن از حدود سمیرم است آنجا میگذرد زیر پول تکان. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 148). و عمارت راههاء مسلمانان و پولها و مانند این خیرات بسیار کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 95). تا برسیدند بپولی از سنگ و قلعی ساخته. (مجمل التواریخ والقصص). پول نهروان... بعراق، ابن وهرز بن به آفرید کرده است. (فارسنامه ص 96).
آمدباران غم پول سلامت ببرد
بر سر یک مشت خاک تا کی باران او.
خاقانی.
راند بسی رود خون از پی حقمان و خصم
زیر پل سکه شد پول بسر درشکست.
خاقانی.
و مساجد و رباطها و پولها و آبگیرهای راه حجاز. (راحه الصدور راوندی).
تمنای شه آنگه آید بدست
که در روی دریاتوان پول بست.
نظامی.
برین سرسری پول ناپایدار
چگونه توان کرد پای استوار.
نظامی.
به آمل آمد جمله پولها و گذرها خراب فرمود. (تاریخ طبرستان ابن اسفندیار). چون به پول سرخ مراغه رسیدند. (تاریخ غازان خان ص 149).
ازسر جیحون نتوان بازجست
عبره توان کرد ولیکن بپول.
نزاری.
- پول صراط. پل صراط. پل چینوت،پلی باریکتر از موی و برنده تراز شمشیر که فاصله ٔ میان دوزخ و بهشت است و سعید و شقی را از آن بباید گذشتن و آن را پول محشر نیز گویند:
از عدل دید خواهی هم راستی و هم خم
در ساق عرش ایزد در طاق پول محشر.
خاقانی.
صبر چون پول صراط آن سو بهشت
هست با هر خوب یک لالای زشت.
مولوی.
- امثال:
اگر خود پولی از سنگ کبود است
چو بی آبست پل ز آنسوی رود است.
نظامی.
پول آن سر رود بسته بودن، از سلامت و نجات دور بودن و دسترسی نداشتن:
میان موج بلا غرقه ای، خلاص مجوی
که هست پول سلامت از آن کران بسته.
رفیع الدین لنبانی.
پول بر دریا بستن، امری محال و ممتنع خواستن:
تمنای شه آنگه آید بدست
که بر روی دریا توان پول بست.
نظامی.
رجوع به صراط و رجوع به چینوت شود.

پول. (اِخ) قصبه ای از دهستان زانو سرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 36 هزارگزی جنوب نوشهر و 12 هزارگزی باختری کجور. کوهستانی سردسیر. دارای 2250 تن سکنه. کردی و گیلکی و فارسی زبان و کردها از ایل خواجوند هستند. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ مونج، محصول آنجا غلات و ارزن و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. عده ای در زمستان بقشلاق حدود شوسه ٔ چالوس برای تهیه چوب و زغال میروند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


پول پول شدن

پول پول شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) شکسته شدن ظرف چینی و مانند آن بقطعات بسیار خرد. بقطعات خرد و کوچک شکسته شدن چنانکه ظرفی چینی یا سفالی.


پول دوستی

پول دوستی. (حامص مرکب) حالت پول دوست. عمل پول دوست.

فرهنگ عمید

پول

قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده شود،
اسکناسی که توسط دولت یا بانک ناشر اسکناس چاپ و منتشر شود،
* پول خُرد: پول فلزی کم‌ارزش، سکه،
* پول زرد (طلا): [مجاز] سکۀ طلا،
* پول ‌سفید: [مقابلِ پول سیاه] [مجاز] پولی که از نقره سکه زده باشند،
* پول سیاه: [مجاز]
پول فلزی بسیار کم‌ارزش، پشیز،
پول خردی که سابقاً از مس سکه می‌زدند، سکۀ مسی،

پُل: یکی پول دیگر بباید زدن / شدن را یکی راه بازآمدن (فردوسی: ۶/۲۹۲)، تمنای شه آنگه آید به‌دست / که بر روی دریا توان پول بست (نظامی۵: ۸۳۲)،

معادل ابجد

پول مجارستان

793

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری